جدول جو
جدول جو

معنی روشن نهاد - جستجوی لغت در جدول جو

روشن نهاد
خوش طینت، پاک طینت
تصویری از روشن نهاد
تصویر روشن نهاد
فرهنگ فارسی عمید
روشن نهاد
(رَ / رُو شَ نِ)
روشن گهر. آنکه سرشت روشن داشته باشد. (آنندراج). آنکه خوی و نهاد وی تابان و منور باشد. (ناظم الاطباء) :
برآسود درویش روشن نهاد
بگفت ایزدت روشنایی دهاد.
سعدی (بوستان).
غلامش به دست کریمی فتاد
توانگر دل و دست و روشن نهاد.
سعدی (بوستان).
در زیر سنگ حادثه گم شد ز من کلیم
آن دل که همچو آینه روشن نهادبود.
کلیم کاشی (از آنندراج).
و رجوع به روشن گهر شود
لغت نامه دهخدا
روشن نهاد
پاک طینت
تصویری از روشن نهاد
تصویر روشن نهاد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خوش نهاد
تصویر خوش نهاد
نیک نهاد، نیکونهاد، نیکوسرشت
فرهنگ فارسی عمید
(رَ شَ)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان بابل. سکنۀ آن 1370 تن و محصول آنجا برنج و پنبه و نیشکر و غلات و کنف و صیفی. آب از رود خانه بابل. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رُو شَ سَ)
باوقوف و دانای در خواندن خط. (ناظم الاطباء) ، صاحب آنندراج کلمه را بمعنی آنکه برخواندن و مطالعه نمودن خط و کتابت قدرت داشته باشد آورده و بیت ذیل را شاهد قرار داده است:
صبحها روشن سواد نسخۀ آرام نیست
سطرکردی در نظر از مشق رم آورده ایم.
بیدل (از آنندراج).
اما در این بیت روشن سواد معنی سواد و پیش نویس و خط قابل خواندن و تمیز مثل پاکنویس و بیاض دارد
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ نِ / نَ)
خوش سیرت. خوش باطن. خوش طینت
لغت نامه دهخدا
باور سرشت برویده نهاد آنکه فطره مومن است مومن سرشت: این هیون هین و این جمل مومن نهاد موم سرشت لین را گناهی نیست
فرهنگ لغت هوشیار